یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ |۱۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 15, 2024
کد خبر: 254793
۲۸ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۳:۱۹

حوزه‌نیوز:پایگاه اطلاع‌رسانی آيت‌الله العظمی خامنه‌ای گفتار هجدهم را با عنوان «وعده‌ی الهی» منتشر کرد.

قال اللَّه تبارك و تعالى: «بسم اللَّه الرحمن الرحیم. و إذا سألك عبادى عنّى فإنّى قریبٌ اجیبُ دعوةالدّاع إذا دعان».

یكى از وظایف ما در ماه رمضان، دعا كردن است. دعا انسان را به خدا نزدیك مى‌كند؛ معارف را در دل انسان ماندگار و مؤثّر مى‌كند؛ ایمان را قوى مى‌كند؛ علاوه بر این كه مضمون دعا -كه خواستن از خداست- إن‌شاءاللَّه مستجاب مى‌شود و خواسته انسان برآورده مى‌گردد؛ یعنى دعا از چند سو داراى بركات بزرگ است. لذاست كه در قرآن كریم بارها در باب دعا و دعایى كه بندگان صالح خدا كرده‌اند، سخن گفته شده است. همه این‌ها براى آن است كه به ما درس داده شود. انبیاى الهى در مواقع سختى دعا مى‌كردند و از خداى متعال كمك مى‌خواستند: «فدعا ربه انّى مغلوب فانتصر» كه از قول حضرت نوح علیه‌السّلام نقل شده است. یا از قول حضرت موسى علیه‌السّلام نقل شده است: «فدعا ربّه ان هؤلاء قوم مجرمون» موسى به خدا شكایت كرد و به او پناه برد.

خداى متعال در چند آیه از آیات قرآن وعده كرده است كه دعا را مستجاب خواهد كرد. یكى از آیات، همین آیه مباركه «و قال ربّكم ادعونى استجب لكم» است؛ یعنى پروردگار شما فرموده است كه مرا دعا كنید، تا استجابت كنم. ممكن است استجابت به معناى برآورده شدنِ صددرصد آن خواسته هم نباشد. گاهى ممكن است قوانین خلقت، اقتضاى این را نكند كه خدا آن حاجت را حتماً برآورده كند. در مواردى قوانینى وجود دارد كه آن خواسته برآورده شدنى نیست، یا به‌زودى برآورده شدنى نیست. در غیر این موارد، قاعدتاً خداى متعال پاسخش این است كه خواسته شما را برآورده مى‌كند؛ همچنان كه در دعاى شریف ابى‌حمزه ثمالى -كه در سحرهاى ماه رمضان خوانده مى‌شود- به همین معنا اشاره مى‌كند. در قرآن فرموده است: «و اسئلوا اللَّه من فضله إن اللَّه كان بكلّ شى‌ءٍ علیماً»؛ اگرچه خدا عالم است و نیازهاى شما را مى‌داند اما شما از خدا بخواهید و به خدا عرض كنید. این آیه را در دعا ذكر مى‌كند. (البته در دعاى شریف: «إن اللَّه كان بكلّ شى‌ءٍ رحیماً» دارد اما در قرآن «كان بكلّ شى‌ءٍ علیماً» است.) بعد مى‌فرماید: «و لیس من صفاتك یا سیدى أن تأمر بالسؤال و تمنع العطیه». امام سجاد علیه‌السّلام عرض مى‌كند: پروردگارا! عادت تو این نیست كه مردم را به خواستن امر كنى اما آنچه كه آن‌ها خواستند به آن‌ها ندهى. یعنى معناى كرم الهى و رحمت الهى و قدرت محیطه الهى این است كه اگر مى‌گوید بخواهید، اراده فرموده است كه آن خواسته را اجابت كند. این همان وعده الهى است كه در همین آیه‌اى كه در اوّل خطبه تلاوت كردم، صریح این معنا را بیان مى‌كند: «و إذا سألك عبادى عنّى فإنّى قریبٌ اجیب دعوة الدّاع إذا دعان»؛ هرگاه بندگان من درباره من از تو سؤال كنند كه كجاست، بگو اى پیامبر، من نزدیكم و پاسخ مى‌گویم و دعوت و خواسته آن كسى را كه از من مى‌خواهد و مرا مى‌خواند، اجابت مى‌كنم. هر كس خدا را بخواند، پاسخى در مقابلش هست: «لكلّ مسألة منك سمع حاضر و جواب عتید»؛ هر سؤالى از خدا، هر خواسته‌اى از خدا، یك پاسخ قطعى در مقابل دارد. این خیلى مهم است و باید بندگان مؤمن خدا آن را خیلى قدر بدانند. حالا كسى كه ایمان ندارد، طبیعى است كه از این موقعیت -مثل خیلى از موقعیت‌هاى دیگر- استفاده نمى‌كند. این وعده قطعى الهى است؛ یعنى خداى متعال هر خواسته‌اى را جواب خواهد داد. این یك وعده است و البته هر وعده‌اى هم شرایطى دارد.

*  قانون خدا

خداوند متعال، وعده‌هاى فراوانى به بندگان خود داده است. مثلاً یكى از وعده‌هاى الهى این است: «من عمل صالحاً فلنفسه و من اساء فعلیها»؛ هركس كار بد بكند، این بدى به خود او برمى‌گردد و علیه خود اوست. یكى دیگر از وعده‌هاى الهى این است: «إنا لانضیع أجر من أحسن عملاً»؛ كسى كه كار خوب انجام دهد، خداى متعال پاداش او را ضایع نمى‌كند. فقط هم در آخرت نیست. شامل دنیا و آخرت است؛ یا در دنیا یا در آخرت. وعده دیگر این است: «من كان یرید العاجلة عجلنا له فیها ما نشاء لمن نرید»؛ هر كس كه خیر نزدیك -یعنى دنیا- را هدف گیرد و به آخرت كارى نداشته باشد، «عجلنا له»؛ ما كمك مى‌كنیم آنچه را كه او هدف گرفته است؛ یعنى او را به آن هدف مى‌رسانیم: «ما نشاء لمن نرید». البته قید و شرط‌هایى هم دارد: اگر تلاش كند، اگر زحمت بكشد و اگر بكوشد به آن هدف‌ها مى‌رسد. مثل این‌كه مى‌بینید بعضى از ملت‌ها تلاش كردند، كوشش كردند، زحمت كشیدند، قناعت كردند، آن جایى كه باید صرفه‌جویى كرد، صرفه‌جویى كردند و توانستند به جاهاى بزرگى برسند. در دنباله همین آیه مى‌فرماید: «و من أراد الآخرة و سعى‌ لها سعیها و هو مؤمن فاولئك كان سعیهم مشكوراً. كلّاً نمدّ هؤلاء و هؤلاء»؛ هم كسانى كه درصدد كسب دنیا هستند ما كمكشان مى‌كنیم، هم كسانى كه درصدد كسب آخرت هستند. در این‌جا تلاش دنیوى را با رضاى الهى تطبیق مى‌كنند. مى‌فرماید آن‌ها را هم كمك مى‌كنیم. این سنّت آفرینش است، این سنّت الهى در عالم است؛ یعنى اگر تلاش كردید و زحمت كشیدید، حتماً به نتیجه خواهید رسید. خداى متعال هیچ تلاشى را بى‌نتیجه نمى‌گذارد؛ حتماً نتیجه‌اى دنبالش هست. گاهى افراد انسان مى‌توانند آن نتیجه را بشناسند، همان را هدف مى‌گیرند و به آن هم مى‌رسند؛ اما گاهى آن نتیجه‌اى كه بر آن عمل مترتّب است، آن را درست نمى‌شناسند و دنبال نتیجه دیگرى مى‌گردند؛ ولى آن عمل نتیجه خودش را مى‌دهد و بالاخره به نتیجه مى‌رسند. بنابراین، خداى متعال هیچ تلاشى را بدون پاداش نگذاشته است.

وعده الهى دیگر این است: «وعد اللَّه الذین آمنوا منكم و عملوا الصّالحات لیستخلفنّهم فى‌الأرض كما استخلف الّذین من قبلهم». این هم یك وعده قطعى است. هر قومى، هر ملتى و هر جمعیتى كه ایمان و عمل صالح داشته باشد، خلیفه خدا در زمین خواهد شد؛ یعنى قدرت را در زمین در دست خواهد گرفت. بروبرگرد ندارد. آن‌هایى كه ایمان داشتند، اگر عمل صالح را با آن همراه كردند، همین اتّفاق افتاد؛ كمااین‌كه در ایران اسلامى اتّفاق افتاد؛ كمااین‌كه در هر دوره‌اى از دوره‌هاى تاریخ خود ما كه چنین چیزى پیش آمد، اتّفاق افتاد؛ «لیستخلفنهم فى الأرض كما استخلف الذین من قبلهم و لیمكنن لهم دینهم الذى ارتضى لهم». اگر ایمان باشد ولى عمل صالح نباشد، خلیفه خدا در زمین نخواهند شد. ایمان خشك و خالى و ایمان بى‌عمل، نتیجه‌اى ندارد؛ اما اگر ایمان با عمل همراه باشد، حتماً محقّق خواهد شد.

وعده الهى دیگر «و الّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا» است. هر كس كه در راه خدا مجاهدت كند، خدا قطعاً راه را به او نشان خواهد داد. این‌ها چیزهایى است كه یك روز خودمان در دوره جوانى -اوایلى كه با معارف اسلامى و با این حرف‌ها آشنا مى‌شدیم- مى‌خواندیم، مى‌گفتیم، اعتقاد هم داشتیم، ایمان هم داشتیم اما براى ما به‌وضوح اتّفاق نیفتاده بود. مى‌دانستیم كلام خدا راست است اما آن را تجربه نكرده بودیم. امروز تجربه شده است. همان اوقات در زمان مبارزات نهضت اسلامى در ایران -كه شما جوانان هیچ یادتان نیست، میان‌سالان هم بعضى یادشان است، بعضى یادشان نیست- اگر كسى مى‌خواست در این كشور كه امروز مهد اسلام و مأذنه اسلام است یا در این تهران فقط خودش مسلمان زندگى كند، واقعاً ممكن نبود؛ مشكل بود! یعنى اگر كسى مى‌خواست منهاى هدایت و تربیت دیگران، خودش به‌طور كامل مسلمان زندگى كند، نمى‌شد و انواع و اقسام موانع وجود داشت! اگر كسى مى‌گفت این نهضتى كه در قم آن آقا شروع كرده است و عدّه‌اى طلبه هم دور و برش هستند و تا فریادى هم مى‌كشند، فوراً آن‌ها را مى‌گیرند و به زندان مى‌برند و مى‌زنند و مى‌كوبند و شكنجه مى‌كنند، یك روز بر اثر صبر و استقامت مردان خدا و مردان راه حق و آن رهبرى راشده مهدیه، همه كشور را به خود متوجّه خواهد كرد و همه دل‌ها را جذب خواهد نمود و آحاد ملت را به صحنه خواهد آورد، كسى باور نمى‌كرد! و اگر مى‌گفتند یك روز به بركت ورود مردم در صحنه، حكومت، حكومت اسلامى خواهد شد، كسى باور نمى‌كرد؛ اما وعده الهى بود و محقّق گردید؛ چون عمل شد.

 

لازم نیست دعا همیشه قوانین طبیعى را به هم بزند و برخلاف قوانین طبیعى عمل كند؛ نه. دعا در چارچوب قوانین طبیعى مستجاب مى‌شود و خواسته شما برآورده مى‌گردد. این قدرت خداست كه قوانین را جور مى‌آورد، كنار هم مى‌گذارد و مقصود شما برآورده مى‌شود. البته آن‌جایى كه دعاى شما با یك قانون الهىِ دیگرى تصادم پیدا كند، مستجاب نمى‌شود. وعده الهى حقّ است اما آن وعده هم درست است. آدم‌هایى كه بى‌كار باشند و در راه اهداف خودشان تلاش نكنند، تضمینى نیست كه به هدف و مقصد برسند. حالا شما دعا كن، معلوم است كه این دعا خیلى اقبال استجابت ندارد. البته یك وقت هم دیدید مستجاب شد اما تضمینى نیست. در جایى برخلاف یك قانون طبیعىِ مسلّم شما دعا كنید، معلوم نیست تضمینى داشته باشد. اگرچه در مواردى بلاشك دعا قوانین را هم خرق مى‌كند اما این‌طور نیست كه وقتى مى‌گوییم دعا مستجاب مى‌شود، یعنى دعاى شما اگر با قوانین دیگر الهى منافات داشته باشد و عملى همراهش نباشد و یا حتّى خود دعا از روى توجّه هم نباشد، باز مستجاب مى‌شود؛ نه. در دعا، طلب كردن و خواستن از خداى متعال و حقیقتاً مطالبه كردن لازم است. این دعا مستجاب مى‌شود. اگر عمل و تلاش در راه اهداف بزرگ، همراه این دعا باشد، اقبال استجابت این دعا واقعاً بیشتر است. آن وقتى كه دعا استمرار پیدا كند، حتماً اقبال استجابت در این دعا بیشتر است. اگر دیده شد كه یك دعا چند بار تكرار گردید و مستجاب نشد، نباید مأیوس شد؛ به‌خصوص در مسائل بزرگ، به‌خصوص در مسائل مربوط به سرنوشت انسان و سرنوشت كشور و سرنوشت ملت‌ها؛ چون گاهى طبیعت كارهاى بزرگ چنین است كه تحقّقش زمان مى‌طلبد.

*ماجرای موسی

من در پایان صحبتم یك ماجراى قرآنى را براى شما عرض مى‌كنم تا هم شاهدى بر این گفته باشد و هم دل‌هاى شما در روز جمعه ماه رمضان، با ذكر این ماجرا نورانى شود. وقتى در آن حكومت استبدادى ظالمانه فرعونى، مادر موسى، موسى را به دنیا آورد و مسلّم بود كه این بچه پسر را خواهند كشت، این مادر ماند كه چه كند. اگر دختر بود، خیالش راحت بود. دل مادر مالامال از محبّت بچه است اما مانده است كه چه كند. این‌جا وحى الهى به این مادر رسید: «و أوحینا إلى ام موسى أن ارضعیه»؛ شیرش بده، نترس. «فإذا خفت علیه فألقیه فى الیمّ»؛ وقتى خطر زیاد شد و ترسیدى كه بچه به‌دست دشمن بیفتد، نگذار او را از تو بگیرند؛ او را به دریا بینداز. در چند جاى قرآن، این داستان را خداى متعال ذكر كرده است. در هر جایى با یك ظرافت‌ها و لطافت‌هایى آن را بیان كرده است. این مادر در شرایطى قرار گرفت كه فهمید خطر تهدید مى‌كند. به خانه این خانواده محترم بنى‌اسرائیلى ریختند تا بچه را بگیرند. مادر موسى فهمید كه بالاخره بچه از دست خواهد رفت؛ این‌جا بود كه بچه را به رود نیل انداخت. تعبیر قرآن «فى الیم» است؛ اما قرائن نشان مى‌دهد كه مراد همان رود نیل است. خیلى مهم است؛ مادر چطور طاقت مى‌آورد بچه خود را داخل صندوقى بگذارد و او را داخل رودخانه‌اى بیندازد كه خروشان مى‌رود؟! اما وحى الهى به مادر چنین گفت: «إنا رادّوه إلیك و جاعلوه من المرسلین». خداى متعال در این‌جا دو وعده به این مادر داد: اوّل این كه این بچه را به تو بر مى‌گردانیم، دوم این كه او را از مرسلین قرار مى‌دهیم.

بعد كه این بچه را در میان رود خروشان انداخت، به خواهر موسى گفت: «و قالت لاخته قصیه»؛ برو دنبالش ببین چه مى‌شود و سرنوشت این بچه به كجا خواهد انجامید؟ نگرانند؛ بچه كوچك، شیرخوار، چند روزه! تا این كه این بچه از طریق رود نیل به نزدیك خانه فرعون رسید. «فالتقطه آل فرعون»؛ خانواده فرعون او را گرفتند و خدا در دلشان انداخت كه او را نگهدارند. زن فرعون گفت كه این بچه را براى خودمان نگهداریم: «قرّة عین لى و لك»، «و حرمنا علیه المراضع»؛ پستان‌ها را نگرفت. هرچه دایه آوردند كه به این بچه شیر بدهند، پستان آن‌ها را نگرفت. گرسنه است و شیر مى‌خواهد. در این بین، خواهر موسى آمد و گفت: «هل ادلّكم على أهل بیت یكفلونه لكم»؛ مى‌خواهید من یك مرضعه پیدا كنم؟ ببینید وقتى خداى متعال مى‌خواهد دعا را مستجاب كند و وعده را محقّق نماید، این‌گونه شرایط را جور مى‌آورد؛ به دل این دختر مى‌اندازد و به او شجاعت مى‌دهد كه بیاید و به مأموران فرعونى این‌چنین پیشنهادى بكند. آن‌ها گفتند عیبى ندارد. او رفت مادر موسى را برداشت آورد و گفت كه این زن، زن شیردهى است. موسى را به او دادند؛ بوى مادرش را شنید و بنا كرد به شیرخوردن! در این‌جا سوءظنّ فرعونی‌ها تحریك نشد و به ذهنشان نرسید كه شاید او مادر این بچه باشد. خداى متعال مى‌خواهد وعده خود را عمل كند. «فرددناه إلى امه»؛ این بچه را به مادرش برگرداندیم. «كى تقرّ عینها و لا تحزن»؛ تا چشمش روشن شود و محزون نگردد. «و لتعلم ان وعد اللَّه حق»؛ تا بداند وعده خدا درست است. این وعده را كه خودش دید درست است اما وعده بعدى: «و جاعلوه من المرسلین». در واقع پیام بعثت موسى پس از گذشت سال‌ها همین‌جا داده شد: همه بنى‌اسرائیل بدانند كه این بچه، پیامبر خواهد شد و مبعوث خواهد گردید و شما را نجات خواهد داد؛ و شد.

البته از آن روزى كه خداى متعال به دل مادر موسى وحى كرد كه «و جاعلوه من المرسلین» تا آن روزى كه موسى در طورْ مقام نبوت و رسالت را گرفت و مأمور شد كه بیاید بنى‌اسرائیل را نجات دهد، شاید سى، چهل سال فاصله شد. البته در روایات چیزهایى هست، منتها آدم به سندهاى این روایات خیلى مطمئن نیست؛ لیكن آنچه كه از قرائن آیات به دست مى‌آید، اقلاً حدود سى سالى فاصله شد.

*ایستادگی و پیروزی

عزیزان من! این‌گونه است كه وعده الهى تحقّق پیدا مى‌كند؛ منتها بعد از مدّت زمانى. وعده الهى این است كه ملت‌هاى مسلمان را عزیز كند. این یك‌شبه كه ممكن نیست؛ بدون تلاش و عمل هم ممكن نیست. وعده الهى این بود كه هر ملتى در راه خدا مبارزه كند و ایمان داشته باشد، پیروز شود. بسیار خوب؛ شما ملت ایران ایمان داشتید، مبارزه كردید، پیروز شدید. وعده الهى این است كه شما بعد از این پیروزى، با دشمنان خدا درگیر خواهید شد و اگر پافشارى و صبر و ایستادگى كنید، باز هم پیروز خواهید شد؛ یعنى هم وعده پیروزى هست، هم وعده درگیرى هست.

آرى؛ وقتى‌كه قدرت الهى، قدرت اسلام، قدرت قرآن، قدرت معنویت، در یك جا عَلَم برمى‌افرازد، كسانى كه مخالف معنویتند، دشمنى مى‌كنند؛ كسانى كه اهل ظلمند، دشمنى مى‌كنند؛ كسانى كه اهل فسادند، دشمنى مى‌كنند؛ كسانى كه به هر جهتى معنویت و دین را برنمى‌تابند، دشمنى مى‌كنند. «و لما رأى المؤمنون الأحزاب قالوا هذا ما وعدنااللَّه و رسوله و صدق اللَّه و رسوله». وقتى در جنگ احزاب، قریش از یك طرف، یهود از یك طرف، سقیف از یك طرف و انواع و اقسام دشمنان از اطراف حمله كردند و مدینه را محاصره نمودند، در آن‌جا مردم دو دسته شدند؛ مؤمنین یك‌طور، غیرمؤمنین و كسانى كه «فى قلوبهم مرض» بود، یك طور دیگر. آن‌هایى كه در دلشان مرض بود مى‌گفتند: «ما وعدنااللَّه و رسوله إلاّ غروراً»؛ ما فریب خوردیم؛ اسلام نتوانست به ما عزّت و امنیت دهد و ما را نجات بخشد. ببینید؛ اطراف مؤمنین را محاصره كرده بودند. این حزب‌ها و گروه‌هاى دشمن، شرقى‌اش، غربى‌اش، همسایه‌اش، دوردستش، همه دست به دست هم داده بودند، سر به هم آورده بودند و به دولت اسلامى حمله كرده بودند؛ اما مؤمنین مى‌گفتند: «هذا ما وعدنا اللَّه و رسوله»؛ ما تعجّب نمى‌كنیم. این همان چیزى است كه خدا و پیامبر به ما وعده كرده بودند. وعده خدا و پیامبر این است كه «الّذین آمنوا یقاتلون فى سبیل‌اللَّه و الّذین كفروا یقاتلون فى سبیل الطاغوت». شما كه مؤمنید، در راه خدا مبارزه مى‌كنید. آن‌هایى كه با خدا میانه‌اى ندارند، در راه طاغوت مبارزه مى‌كنند. آرى؛ آن‌ها هم مبارزه مى‌كنند؛ ولى «فقاتلوا اولیاء الشیطان إن كید الشیطان كان ضعیفاً». اگر مبارزه كردید، اگر ایستادید، اگر صبر و ثبات خودتان را از دست ندادید، شما پیروزید؛ اما اگر رها كردید، احساس ضعف كردید، احساس نومیدى كردید، عقب‌گرد كردید، نه. پس، حضور دشمن و حمله دشمن، مایه تعجّب نیست؛ «هذا ما وعدنا اللَّه و رسوله و صدق اللَّه و رسوله و مازادهم إلا ایماناً و تسلیماً».

بنابراین، وعده الهى مسلّم است؛ یعنى هم در صورت مبارزه، در صورت صبر و در صورت ایستادگى، پیروزى به‌دست مى‌آید و هم در صورتى كه شما صادق باشید، دشمنی‌ها به سمت شما توجّه پیدا مى‌كند. شما ببینید چند كشور در دنیا هستند كه این‌ها ادّعاى اسلامیت دارند اما در رادیوهاى بیگانه، در تبلیغات استكبار جهانى و امپراتور تبلیغى دنیا هیچ‌گاه شنیده نشده است كه آن كشورها را به‌خاطر مسلمان بودنشان سرزنش كنند. ایران اسلامى از روز پیروزى انقلاب به این طرف، به‌خاطر مسلمان بودنش، در تمام بوق‌هاى تبلیغاتى، مورد حمله و سرزنش و تهمت و افترا و بدگویى قرار گرفت. اگر در راهتان صادق باشید، این صدق شما در راه خدا، حتماً دشمنى دشمنان خدا را جلب خواهد كرد اما اگر ایستادگى كردید، پیروزى شما بر آن‌ها هم قطعاً تحقّق پیدا خواهد كرد. همه این‌ها وعده خداست.

خطبه‌هاى نماز جمعه تهران؛ 04/10/77‌

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha